مرحوم کافی و حلّ مشکل ( خاطره نقل شده از آقای رضا ایروانی )
مرحوم کافی و حلّ مشکل ؛ یک شب مرحوم کافی تلفنی به من گفت: اگر کار نداری بیا منزل ما با هم صحبت کنیم. بعد از سلام و علیک گفت: سیّد بسیار محترمی است که شنیدم عیب جویی از من مینماید. رفتم خدمت ایشان پس از احترام کامل عرض کردم: حضرت آقا اگر از من خلافی سر زده یادآوری کنید تشکّر مینمایم. اگر در منبر اشتباهی گفتم تذکّر دهید، اگر حدیثی یا آیهای از قرآن را اشتباه خواندم یادآوری کنید من هم تشکّر میکنم و هم دست شما را میبوسم. آن سیّد محترم فرمودند:
شما صبحهای جمعه در مهدیه نماز میخوانید با جمعیّت زیاد و این باعث شده 15 نفر کمتر یا بیشتر صبحهای جمعه مسجد نمیآیند. مرحوم کافی گفتند: که این مسئله حلّش آسان است شما پنج شنبه صبح بعد از نماز و ظهر بعد از نماز ظهر و عصر و شب جمعه بعد از نماز مغرب و عشاء اعلام کنید که بنده صبحهای جمعه در مهدیه نماز میخوانم. خودم و تمام جمعیّت پشت سر حضرت عالی نماز میخوانیم. بالاخره یک مقدار با او احوالپرسی کردم و از خانواده و فرزندانش پرسیدم. گفت: 50 هزار تومان بدهکارم و مدّت آن سرآمده بلافاصله یک برگ چک 50 هزار تومانی تقدیم ایشان نمودم و گفتم: تا موقعی که من زندهام مشغول الذمّه من هستی هر وقت احتیاج مالی داشتی به حقیر بگو با کمال احترام تقدیم میکنم. من کافی خاک پای تمام سیّد ها هستم.
مرحوم کافی در گرهکشایی مالی دوستان اهلبیت عصمت و طهارت: خیلی مؤفّق بود. وقتی دانست یکی از بازاریهای محترم تقریباً نزدیک به ورشکسته شدن است. روزی در مهدیه به من گفت: چرا به من نگفتی فلانی گرفتار است؟ عرض کردم : ان شاء الله مشکل حل میشود. گفت: باید فوری به این افراد رسید و کمک کرد. به هر حال مبلغ 60 هزار تومان ایشان داد و مرحوم آیت الله سبط هم 50 هزار تومان کمک کرد و با همین دو قلم قرض الحسنه مشکل آن بندهی خدا به نحو احسن حل شد و رونقی هم در کارش پدید آمد.